آب دادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افتادن تراز آب، آبزدائی، آبکشی، بی آب کردن، خشکسازی، خشکسازی، زهکشی
زدودن آب
ضریب زهکشی
میزان زهکشی
مایع غیر خیس کننده
بی آب کردن لجن
خارجسازی آب به وسیله مکش
آبکشی مکشی