پوسته انداختن، پوسته پوسته شدن، فلس ریختن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پکیدن، پوسته انداختن، پوسته شدن، خرد شدن، سرشکن شدن، قلوه کن شدن، کنده شدن، ورآمدن
پکیدن، طبله کردن و خرد شدن
مقاومت در برابر سرشکن شدن
تنش خرد کننده
تنش کششی پکیدن، تنش کششی قلوه کن شدن
ناحیه ترکیدگی
پوسته شدگی بتن