آب بند یا عایق، آببند، آببندی، آببندی کردن، بوبند، سیفون، قشر جدا کننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میله آببند
اندود آببندی، پوشش ناتراوا، روکاری، سیل کت یا آب بند، روکاری
درزبندی، روزنهبندی
درزبند، درزگیر
درزگیر
روکاری آسفالتی
آببند شده، پوشیده شده
تهی دانه
حجم تهی دانه
تخلخل بسته
سیلر