حجم ظاهری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرکت دوار ظاهری
دایرهای، محیطی
تنش پیرامونی، تنش محیطی
چسبنده، منسجم، همچسب
ماده چسبنده
از یک نقطه گذرا، متقارب، متقاطع، موافق، مصادف، همرس، همگرا
جریان متداخل
جرمگاه
جاری، جریان، جریان آب، روان، شدت جریان، شدت جریان برق، متداول، جاری
چینهبندی جریانی
منحنی جریان