بدتر شدن، تخریب، خرابی، زوال، فرسودگی، فساد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاسد شدن سیمان
نسبت بدون بعد
انتگرالگیری مستقیم
ناانباشتگی
نسبت مقیاس-گذر جریان
تغییر رنگ یافتن
تغییر رنگ، دو رنگه شدن
از هم پاشیدگی، تلاشی، فروپاشیدگی، فروریختگی، متلاشی شدن
فروپاشی، تجزیه
ثابت تلاشی
نسبت غوطهوری