ترافیک تولید شده، شد آمد ایجادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستی
آبدار، آبیده
سیمان هیدرات شده
آهک آبدیده، آهک شکفته، آهک شکفته (هیدراته)، آهک کشته، آهک هیدراته، شیر آهک
آهک هیدراته
آهک هیدراته، آهک آبدیده، آهک شکفته، کلسیم هیدروکسید
نشان داده شده
شرکت داشتن
سخت شده
یکپارچه، یکپارچه، یگانسته
تخماق دستی