برنامه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برنامهریزی، برنامهسازی، برنامهنویسی، تنظیم برنامه
هرم
پرتونگار
قاب صلیب مستطیلی
دیاگرام مستطیلی تنش
نمودار تنظیم
دیاگرام مقادیر تجمعی ماندهها
قاب مهار شده گیردار
ترسیمه نیروی فعال
قاب پیوسته، قاب صلب