پرتاب شده، پرتابه، گلوله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرتابهای
بیرون زدن، بیرون زده
ورودی سر پوشیده پیش آمده
آرماتور بیرون زده
برآمدگی، برجستگی، پیش افکنی، تصویر
مساحت تصویری
پیشبینی ترافیک
نسبت بیرون آمدگی، نسبت روآمدگی
سیستم تصویر
جوش برجسته