متغیر برنامهریزی، متغیر طراحی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار، تجهیزات گرمایش و تهویه، کارخانه، کارگاه، مجموعه دستگاه
آسفالت سرد (مخلوط شده درکارگاه)
اختلاط در کارخانه، آمیختن در کارخانه
برنامهریزی پیشرفت کار
هواپیما
زیبایی شناختی برنامهریزی شهری
محوطه فرود هواپیما، محوطه نشست هواپیما
منطقه توقف هواپیما
طرح دستی به فرودگاه
برنامهریزی فرودگاه
گیاه آبزی