شومینه با مصالح بنائی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی موقع کار کردن
اختلاط در محل، اختلاط درجا
اختلاط در محل (درجا)، اختلاط درسر کار، آمیختن درجا، بهمزدن در سر کار
جایگاه توقف کشتی
تغییر مکان خالص
کمپرسور غیرپیستونی ضربهای
توقفگاه، محل پارکینگ، محل توقف
گذاره
شمع درجا ریز
جابهجایی مثبت (پمپ)
کمپرسور ضربهای