عمل آمدن، عمل آوردن، گرفتن، مرطوب نگاهداشتن، نگاهداری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به عمل آوردن
نمونه استوانه عمل آمده در کارگاه، نمونه استوانه مراقبت شده در کارگاه
استوانه عملآوری شده در شرایط (واقعی) کارگاهی
تیره، کدر
شیشه تار
شیشه تار، شیشه مات
تامین، نگهداری کردن
منحنی اشباع