نیروی مایل به مرکز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلمبه جاذب مرکز
شبه مرکز، گرانیگاه، مرکز، مرکز جرم، مرکز سطح، مرکز هندسی
اتصال مراکز حوزه
مرکز سطح
مرکز هندسی مقطع
محور مرکزی
آسه اصلی مرکزی، محور اصلی مرکزی
برونمحوری تصادفی
برونمحوری اضافی، برونمرکزی اضافی
مجاور، نزدیک، همسایه
نسبت تجمع هوا