انقباض، جمع شدگی، درز انقباض، فشردگی، نماینده کارفرما
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضریب فشردگی
کنترل جمع شدگی
فرضیه انقباض
درز انقباض، درز وابست
درز انقباض، درز جمعشدگی
نسبت تنگ شدگی
پیمانکار، مقاطعه کار
پیمانکار، طراح
منقبض
تناقض
تضاد، متفاوت بودن
سهم داشتن
کنترل، کنترل کردن، وارسی، وارسیدن
کنترل و فرمان (سیستم BMS)
منطقه کنترل