اندرونی، داخلی، درونی، اندرونی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استخر سر پوشیده
القا، القا کردن
القائى
ترک خوردگی القایی
مکش القایی
دودکش القایی
مقاومت ایجاد شده
تغذیه القایی، تغذیه واداری
تنش القایی
ترافیک القایی
القاء