دماسنج شناور، دماسنج غوطهور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهاجرت
مخلوط نشدنی، نادرهم آمیختنی
بی حرکت، جنبش ناپذیر
بی حرکت، ثابت، غیر قابل حرکت
تکیهگاه ثابت مفصلی
اثر، اثرات، برخورد، تصادف، تصادم، ضربه، ضربهای، فشرده
ضربه
ضربه – اکو
ضربه گاه ایمنی
قلم ضربهای
ضریب ضربه