ترافیک تولید شده، شد آمد ایجادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منحنی مولد
تابع مولد
خط ایجاد
دستگاه مولد برق، مولد، مولد برق
عمومی
حس / روح ایجادی بوسیله یک محل
بازسازی بافت کهنهی شهری
ژئو سل
ژئوکامپوزیتها
گنبد ژئودزیک
خط ژئودزی، خط مساحی