تزریق کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تزریق
مهار تزئینی
قالبگیری تزریقی
صدمه دیدن
در خشکی
ترصیعکاری، منبتکاری
دهانه، دهانه ورودی، شاخابه، مدخل، مدخل، ورود، ورودی
مخروط ورودی
افت دهانه، افت مدخل
زمان آبگیر، زمان ورود
تبدیل مدخلی
ضریب افت مدخل
پنجره، درونهشته
شهر درونی مغزه (هسته) شهری
جریان داخلی