کارآمد، موثر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازده، بازدهی، بهره، راندمان، سودبخشی، کارآمدی، کارآیی
پر بازده، پربازده، موثر
کارامد
تصویر برجسته
سفیدک، شکفتگی، شوره زدگی، شوره زنی
سفیدک، شوره
برون ریزی، فاضلاب، فاضلاب خروجی
آبراهه زاینده، جویبار زاینده
تلاش، کوشش
نشت گاز
نشت گازها