پاشنده، پراکننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاشندگی، پاشیدگی، پخش شدگی، پراکندگی
ضریب انتشار
شار انتشار
انتشارپذیری
جابجا شدن
تغییر مکان، تغییرجا، جابجا شدن، جابجا کردن، جابجایی
مسئله مرزی تغییر مکانی
سازگاری جابجایی
درجه آزادی جابجایی
المان جابجایی
تابع جابجایی