گندزدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گندزدایی
از هم پاشیدگی، تلاشی، فروپاشیدگی، فروریختگی، متلاشی شدن
فروپاشی، تجزیه
ثابت تلاشی
دیسک، صفحه، صفحه (شیر)، قرص
دیسک حفاری
غلتک صفحهای
جابجایی، جدایی
نامنظم کردن
تفاوت کلی
پراکندگی توسعه شهری