خط چین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زایل کننده، مستهلک کننده، میراگر
دادهها، دانستهها
داده
تجزیه و تحلیل آمار
مرکز داده
جمع آوری آمار
انعکاس دادهها
پردازش آمار
استخراج آمار
تاریخ پایان کار
خط مبنا، سطح مبنا، سطح مقایسه، مبنا، مفروض، داده شده