فاصله ترک خوردگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رأس ترک
پهنای ترک خوردگی
آرماتور کنترل ترک
مقطع ترک خورده
ترک خورده تبدیل یافته
ترک خوردگی، شکافتگی، شکستن
جابجایی ترک خوردگی
بار ترک خوردگی
لنگر ترک خوردگی
تکیهگاه، زیرانداز، کلاف سر ستون
تثبیت گر، زیربند
صنعت، مهارتهای صنعتی، مهارت، هنر
شبکه حرفهای
کارگر