آلات نقشهبرداری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روش آمارگیری، روش نقشهبرداری
آمارگیر، مساح، نقشه بردار
نقشه برداران
حساس
مستعد
معلق
دروا
تیر معلق
سقف آویخته
کف آزاد، کف آویخته، کف معلّق
بار آویخته، بار معلق