پایدار کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افزودنیهای تثبیت کننده
ماده تثبیت کننده
سکوی تعادل
استوار، پایدار، پایداری
آبراه پایدار، آبراهه پایدار
خزش پایدار
تعادل پایدار
جریان متعادل
مقطع پایدار هیدرولیکی
رودخانههای پایدار
توده آجر، دودکش، ناودان، توده [آجر]