حایل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاصله نگهدار، وادار، لقمه، اندازه نگهدار
حد فاصل، فاصلهبندی
فاصله
ضریب فاصله
ضریب فاصله (در بتن حاوی حباب هوا)
فاصله گذاری میلگردها، فاصله میلگردها
فاصلهی خالص
بیل، بیل زدن، بیلچه
بیل زنی
پوسته انداختن، پوسته پوسته شدن، فلس ریختن
پکیدن، پوسته انداختن، پوسته شدن، خرد شدن، سرشکن شدن، قلوه کن شدن، کنده شدن، ورآمدن