محدودیت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محدود کردن
برآیند
منحصر
نتیجه دادن، منتج شدن به
منتجه
برآیند، منتجه
مشخصه منتجه
برآیند نیروها، نیروی برآیند
تنش منتجه
ترسیمه نیروی فعال
بازسازی رویه