معتبر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقی مانده، باقیمانده، بدون حرکت، بناکردن، ساکن، سکون
استراحتگاه، فضای استراحت
جرم ساکن
فشار سکون
تابلوی استراحتگاه
حوضچه آرامش
بازگشت به حالت اولیه، تبدیل
احیا، مرمت
نیروی بازگردان، نیروی بازگرداننده، نیروی برگرداننده، نیروی ترمیم، نیروی مقاوم
گیردار کردن، مقید کردن، مهارکردن