آشکارساز مبرّد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمل تخلیه مبرّد
تبرید، سردسازی
پناهدهنده، پناهگاه، جزیره ایمنی
سکو
جزیره ایمنی
ترمیم
رد، عدم قبول، واپس
دوباره بدست آوردن
تلقی کردن
ملاحظه کردن
راجع به، در موضوع