راننده بیمحابا، راننده بیملاحظه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانندگی بیمحابا، رانندگی بیملاحظه
صورتحساب
خرده آسفالت، تراشه آسفالت
مبرّد احیا شده
احیا، اصلاح، آبادسازی، بهسازی
احیای زمین
پیشنهاد، توصیهها
بازفشردن
بازفشردگی، تراکم مجدد
منحنی فشردگی مجدد
تعمیر مجدد