بصورت دورهاى، در فواصل معین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوزه دید، دید جانبی
ایوان ستوندار
پرلیت
بتن پرلیتی
خاک همیشه یخبسته، لایه همیشه یخ زده، لایه منجمد دائمی، همیشه یخ، همیشه یخبسته، یخبسته دایمی
دوام
پایا، پایدار، دایمی، دائمی، ماندگار، همیشگی
دایمی، ماندگار
عامل دایمی
تغییر شکل پایا، تغییر شکل دایمی، تغییر شکل دائمی
آبدهی پایا، آبدهی دایمی، بده پایا