راستگوشه، قائم، عمود بر هم، عمود، راست گوشه، قایم، متعامد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماتریس متعامد
شبکه آرماتورهای عمود بر هم، شبکه آرماتورهای متعامد
شبکه آرماتور متعامد
تصویر قایم
مسیرهای عمودی
عمود بودن نسبت به هم
نقشه حاصل از عکسهای قایم
موزاییک عکسهای قایم
برجسته بینی
ارتوتروپیک، دوسانگرد
نوسان کردن