عملی عملیاتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاخیر عملکردی
عمق آزاد بهرهبرداری
تحقیق در عملیات، جستار عملیاتی
تلفات بهرهبرداری
بنا/ عمله، قابل اجرا، کارکن، کارگر
اپراتور، عامل، عمل کننده، عملگر
کلید کاربران آموزشدیده
اپراتور ماشینآلات سنگین
اپراتور ماشینآلات سبک
فرصت