انتهای نزدیک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوزه نزدیک
نزدیک
دوغاب سیمان
سیمان آب نگرفته، سیمان هیدراته نشده
سیمان هیدراته نشده
بطور مناسب، آراسته
مستلزم بودن
باریک شدگی، باریک شدن، تنگی مقطع، گلو، گلوکردن، گلویی، گلویی سر ستون، میان باریکی
پل سر شمع، ستون هرمی شکل، سوزن، شمعک
بلبرینگ سوزنی
شیر سوزنی، شیر فلکه سوزنی