منبع طبیعی آب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطح ایستابی طبیعی
وزن دادن طبیعی
چاه طبیعی
نیروی دریایی، وابسته به نیروی دریایی
تالار مرکزی، سالن وسط کلیسا، شبستان، صحن
کشتیرانی، ناوبری
کانال کشتیرانی
رودخانه قابل کشتیرانی
وابسته به انسان غارنشین
پایین ترین جزر و مد، جزر و مد خفیف، جزر و مد کمترین، کشندک